گلچین زیباترین شعر در مورد بزرگواری
شعر در مورد بزرگواری
,شعر در مورد بزرگواری,شعر درباره بزرگواری,شعری درباره بزرگواری,شعر بزرگواری,شعر در مورد بزرگواری,شعر درباره بزرگواری,شعر در وصف بزرگواری,شعری درباره بزرگواری
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد بزرگواری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
عرش کم در بزرگواری تو
فرش در موکب عماری تو
شعر در مورد بزرگواری
در پای غم تو خرد گشتم
هم سرکشی و بزرگواری
شعر درباره بزرگواری
چه شود گر بزرگواری شد
زایر سده همایونم
شعری درباره بزرگواری
در بزم تو هیچ شه ندارد
بر سر کله بزرگواری
شعر بزرگواری
دشنام دهی که ای سنایی
بس خوش سخن و بزرگواری
شعر در مورد بزرگواری
وانکس که شناخت خرده عشق
هر خرده او بزرگواری است
شعر درباره بزرگواری
دردا که چنان بزرگواری
برخاست ز راه خرده دانی
شعر در وصف بزرگواری
اندر شریف خویی با مشتری موافق
واندر بزرگواری باآسمان برابر
شعری درباره بزرگواری
شد عرش بدان بزرگواری
فرش تو درین شتر سواری
شعر در مورد بزرگواری
قومی همه از بزرگواری
ارباب محفه و عماری
شعر درباره بزرگواری
و گر او نیز را به یک دو درست
بنوازی، بزرگواری تست
شعری درباره بزرگواری
بزرگواری کاندر بروج طاعت اوست
مدبران فلک را مدار گرد مدر
شعر بزرگواری
بزرگواری را رسمهای اوست جمال
چو مر شجاعت را تیغ تیز اوست شعار
شعر در مورد بزرگواری
بزرگواری کز روزگار آدم باز
چو او و چون پدر او ملک نبود دگر
شعر درباره بزرگواری
بزرگواری کاندر میان گوهر خویش
پدیدتر زعلم در میان صف سوار
شعر در وصف بزرگواری
هر کس که قصد کرد بدو بی نیاز گشت
آری بزرگواری داند بزرگوار
شعری درباره بزرگواری
دیده را هر خشت دامی هست بر باروی شهر
کی کند در گوش کیوان از بزرگی گوشوار
شعر در مورد بزرگواری
هرکس از دعوی عمیدند و خطیرند و بزرگ
تو ز معنی هم عمیدی هم بزرگی هم خطیر
شعر درباره بزرگواری
تا یمین ست و یسار اندر بزرگی و شرف
یمن بادت بر یسار و یسر بادت بر یمین
شعری درباره بزرگواری
اینت بی حد کرم و لطف و بزرگی و شرف
در یکی شخص مرکب شده سبحان الاه
شعر بزرگواری
در سعادت همچنین آسوده بادی سال و ماه
از بزرگان و ز بزرگی مر ترا اقبال و جاه
شعر در مورد بزرگواری
درین مقام بزرگی به قدر و قیمت نیست
قبول حضرت حق هر که شد بزرگ آن است
شعر درباره بزرگواری
چو ماه نو سر از پای تواضع بر نمی دارم
اگر با آن بزرگی آسمان گیرد رکابم را
شعر در وصف بزرگواری
معنی انسان نگنجد از بزرگی در جهان ساده لوح
آن کس که گوید هست انسان زیر پوست
شعری درباره بزرگواری
ای بسا میت که خواهد بی کفن رفتن به خاک
گر چنین خواهد بزرگی یافت دستار صلاح
شعر در مورد بزرگواری
ندارد خاکساری با بزرگی جنگ در مشرب
که در کوی مغان گردون سبو بر دوش می گردد
شعر درباره بزرگواری
با بزرگی از زمین صد پله ایم افتاده تر
شوکت و شانی به خود چون آسمان نسپرده ایم
شعری درباره بزرگواری
نه ز ساقی ناز و نه از خم بزرگی می کشم
تا ز خون دل مهیا شد شراب چشم من
شعر بزرگواری
چون منصب بزرگی و چون جاه و ملک و مال
بی وصمت تزلزل و عیب و زوال نیست
شعر در مورد بزرگواری
تاج فرق سروری سرمایه فر و شکوه
خاتم دست بزرگی مایه عز و وقار
شعر درباره بزرگواری
تو ز بهر او همی خواهی بزرگی و شرف
او ز بهر خدمت تو زندگانی و شباب
شعر در وصف بزرگواری
گر ترا یزدان بزرگی داد و راضی نیست خصم
خصم را گو دفتر تقدیر باید کرد حک
شعری درباره بزرگواری
ای بزرگی کز پی مدح و ثنای تو همی
روز و شب بر من ثنا گوید روان عنصری
شعر در مورد بزرگواری
عمارت دوست شد طاووس از آن پای گلین دارد
ولیکن سر بزرگی یافت بوم از بوم ویرانی
شعر درباره بزرگواری
به غفلت گر ز خاقانی گناهی در وجود آمد
به استغفار آن خرده بزرگی عذر خواه اینک
شعری درباره بزرگواری
ز ما گر خرده ئی آمد بزرگی کن و زان بگذر
که آن بهتر که بر مستان ببخشایند هشیاران
شعر بزرگواری
ای از کمال و لطف و بزرگی بر آسمان
عهد و وفا و خدمت ما در زمین مکن
شعر در مورد بزرگواری
کیست کو پهلو زند با آنکه دولتخانه را
از بزرگی سر به «اوادنی » و «ما اوحی » زند
شعر درباره بزرگواری
مثال جان بزرگی نهان به جسم جهان
مثال احمد مرسل میان گبر و جهود
شعر در وصف بزرگواری
بزرگی از شه ارواح شمس تبریزست
وجودها پی این کبریا صغار کنید
شعری درباره بزرگواری
بدبخت و گران جانی کو بخت از او جوید
دربند بزرگی شد می سوزد چون خرده
شعر در مورد بزرگواری
تو پیش رو این رمه ی بزرگی
جان و دل من زین رمه رمان است
شعر درباره بزرگواری
اگر سگ به محرابی اندر شود
مر آن را بزرگی سگ نشمریم
شعری درباره بزرگواری
در بزرگی بقای عمر تو باد
تا جهان را همی بقا باشد
شعر بزرگواری
با طرب خیز و با نشاط نشین
در شرف پای و در بزرگی مان
شعر در مورد بزرگواری
زنده کرد او به بزرگی و هنر نام پدر
این چنین باید کردن پدران را پسری
شعر درباره بزرگواری
تو خرمن جمالی، من خوشه چین مسکین
تو خواجه بزرگی، من بنده کمینم
شعر در وصف بزرگواری
فرموده خدا بزرگی آیین من است
تمکین شهان ز فر تمکین من است
شعری درباره بزرگواری
ای بزرگی که رای صایب تو
کارهای عمل به سامان کرد
شعر در مورد بزرگواری
بدبخت و گران جانی کو بخت از او جوید
دربند بزرگی شد می سوزد چون خرده
شعری درباره بزرگواری
کرا بزرگی و نعمت زاین و آن بودی
ورا بزرگی و نعمت ز آل سامان بود
شعر درباره بزرگواری
اگر کریم بزرگی کند به جای خودست
ز چرخ سفله بزرگی نمی توان برداشت
شعر بزرگواری
بدان بزرگی جنگ و بدان بزرگی فتح
بکرد وشیر بکشت اینت قدرت و امکان
شعر در مورد بزرگواری
ای بزرگی که رای روشن تو
همه کار صواب فرماید
شعر درباره بزرگواری
کار از روی بزرگی و شرف
کارفرمای فلک را فرمای
شعر در وصف بزرگواری
عاقل از کار بزرگی طلبید
تکیه بر بیهده گفتار نداشت
شعری درباره بزرگواری
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر، بزرگی پسران
شعر در مورد بزرگواری
سپهری است بی آفتاب درخشان
بزرگی که دست سخایی ندارد
شعر درباره بزرگواری
در حضرت حق ستوده درویشانند
در صدر بزرگی همه بیخویشانند
شعری درباره بزرگواری
همچو دریا (بیدل) از موج بزرگی دم زدن
پشت دست خود بدندان ندامت کندن است
شعر بزرگواری
ای واقف بزرگی آوارگی مبارک
منزل نماند هر جا بستند بار طفلی
شعر در مورد بزرگواری
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
شعر درباره بزرگواری
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
شعر در وصف بزرگواری
در بزرگی کی روا باشد که تشریفات را
از فرشته بازگیری آنگهی بخشی به دیو
شعری درباره بزرگواری
بزرگی را که پاس خوشه چین نیست
بسوزد برق آفت، خرمنش را
شعر در مورد بزرگواری
گرم به گوشه چشمی شکسته وار ببینی
فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت
شعری درباره بزرگواری
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
شعر درباره بزرگواری
آن بزرگی که ز بس فضل و کریمی نگذاشت
در مزاج فضلا از کرم خود اربی
شعر بزرگواری
به خاتمی که فرستاد شاه زنده شدی
بلی بزرگی و حکم روان چنین باید
شعر در مورد بزرگواری
ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم
صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم
شعر در مورد بزرگواری
- ۹۷/۰۷/۰۵